مقدمه:
از آنجا که مقام معظم رهبری(مدظله) مبنای فکری جمهوری اسلامی را آثار شهید مطهری می داند و خط شهید مطهری می تواند انقلاب را از نظر فکری حفظ کند، وقتی بحث انقلابی ماندن را مطرح می فرمایند باید به متفکر شهید آیت الله مطهری مراجعه نمود.
متفکر شهید آیت الله مرتضی مطهری(رضوان الله تعالی علیه) تحلیل نهضت اسلامی ایران را برای همگانچه براى افرادی كه خود در آن نهضت شركت داشته اند و چه براى آيندگان تاريخ كه بخواهند درباره آن قضاوت نمايند، امرى ضرورى و حياتى می داند و به نظر ایشان باید ماهيت، هدف، رهبرى و آفات نهضت مورد بررسى قرار گيرد. از سویی نیز برای انقلابی ماندن لازم است انقلاب و اهداف آنرا شناخت تا بتوان با آگاهی از ماهیت آن مسیر درست را گم نکنیم و انقلابی بمانیم و در راه رسیدن به اهداف آن گام برداریم.
نوشتار پیش رو خلاصه ای از بررسی ماهیت و هدف نهضت اسلامی می باشد که استاد در کتاب بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر مطرح نموده اند. لازم به ذکر است برای حفظ امانت، تنها به تلخیص عبارتهای استاد پرداخته شده و از تصرف در متن خودداری شده است.
ماهيت نهضت
وقايع و حوادث اجتماعى و تاريخى همانند پديدههاى طبيعى احياناً از نظر ماهيت با يكديگر اختلاف دارند. همه نهضتهاى تاريخى را نمىتوان از نظر ماهيت يكسان دانست. هرگز ماهيت انقلاب اسلامى صدر اسلام با ماهيت انقلاب كبير فرانسه و يا انقلاب اكتبر روسيه يكى نيست.
تشخيص ماهيت يك نهضت از راههاى مختلف ممكن است صورت گيرد:
- از راه افراد و گروههايى كه بار نهضت را به دوش مىكشند
- از راه علل و ريشههايى كه زمينه نهضت را فراهم كردهاست
- از راه هدفهايى كه آن نهضت تعقيب مىكند
- از راه شعارهايى كه به آن نهضت قدرت و حيات و حركت مىبخشد
شناخت ماهیت نهضت از راه افراد و گروههایی که بار نهضت را به دوش می کشند
نهضت كنونى ايران به صنف و طبقه خاصى از مردم ايران اختصاص ندارد؛ نه كارگرى است، نه كشاورزى، نه دانشجويى، نه فرهنگى. در اين نهضت، غنى و فقير، مرد و زن، شهرى و روستايى، طلبه و دانشجو، پيلهور و صنعتگر، كاسب و كشاورز، روحانى و آموزگار، باسواد و بىسواد، يكسان شركت دارند. يك اعلاميه كه از طرف مراجع بزرگ عالىقدرى كه نهضت را رهبرى مىكنند صادر مىشود در سراسر كشور و در ميان عموم طبقات طنين يكسان مىافكند.
اين نهضت يكى از صدها واقعيتهاى عينى تاريخى است كه بىپايگى نظريه مفسران مادى تاريخ و طرفداران ماترياليسم تاريخى را- كه اقتصاد را زير بناى جامعه معرفى مىكنند و هر جنبش اجتماعى را انعكاسى از تضادهاى طبقاتى مىدانند و همواره دست توسلشان به سوى دامن كشدار درگيريهاى مادى و تضادهاى طبقاتى دراز است و همه راهها را به شكم منتهى مىفرمايند- برملا مىكند.
نهضت اسلامی نهضتی از تیپ نهضت پیامبران
اين نهضت نهضتى است از تيپ نهضت پيامبران، يعنى برخاسته از «خود آگاهى الهى» يا «خدا آگاهى». اين خود آگاهى ريشهاش در اعماق فطرت بشر است، از ضمير باطن سرچشمه مىگيرد. هرگاه تذكرى پيامبرانه شعور فطرى بشر را به خالق و آفريدگارش، به اصل و ريشهاش، به شهر و ديارى كه از آنجا آمده و يك آشنايى مرموز نسبت به آنجا در خود احساس مىكند، بيدار سازد، اين بيدارى خود به خود به دلبستگى به ذات جميل على الاطلاق منتهى مىگردد.
دلبستگى به خدا كه سرسلسله ارزشهاست به دنبال خود دلبستگى به كمال و زيبايى و عدل و برابرى و گذشت و فداكارى و افاضه و خيررسانى در او به وجود مىآورد.
آن احساسى كه پيامبران در انسان بيدار مىكنند، يعنى احساس خداجويى و خداپرستى كه در فطرت هر فرد نهفته است و او را جوياى تعالى و متنفر از كاستى و پستى در هر شكل و هر مظهر مىنمايد، به انسان ايده مىدهد، او را طرفدار حق و حقيقت از آن جهت كه حق و حقيقت است (نه از آن جهت كه پيوندى با منافعش دارد) مىنمايد و دشمن باطل و پوچى مىكند از آن جهت كه باطل، باطل است و پوچى، پوچى است فارغ از هر منفعت يا زيانى. عدالت و برابرى و راستى و درستى از آن جهت كه ارزشهاى خدايى هستند، خود به صورت هدف و مطلوب در مىآيند نه صرفاً وسيلهاى براى پيروزى در تنازع زندگى.
نهضت اسلامی نتیجه بیداری خدایی
انسانى كه بيدارى خدايى پيدا مىكند و ارزشهاى متعالى انسانى برايش به صورت هدف در مىآيند، از اينكه طرفدار يك فرد به عنوان يك فرد ويا دشمن يك شخص به عنوان يك شخص بشود آزاد مىشود. او ديگرطرفدار عدل است نه عادل، دشمن ظلم است نه ظالم؛ طرفدارىاش از عادل و دشمنىاش با ظالم از عقدههاى روانى و شخصى ناشى نمىشود، اصولى و مسلكى است.
وجدان اسلامى بيدار شده جامعه ما، او را در جستجوى ارزشهاى اسلامى برانگيخته است و اين وجدان مشترك و روح جمعى جوشان جامعه است كه طبقات مختلف و احياناً متضاد را در يك حركت هماهنگ به راه انداخته است.
شناخت ماهیت نهضت از راه علل و ريشههايى كه زمينه نهضت را فراهم كرده است
در نيم قرن اخير1 جريانهايى رخ داده كه بر ضد اهداف عاليه اسلامى و در جهت مخالف آرمانهاى مصلحان صد ساله اخير بوده و هست و طبعاً نمىتوانست براى هميشه از طرف جامعه ما بدون عكسالعمل بماند.
آنچه در اين نيم قرن در جامعه اسلامى ايران رخ داد:
- استبدادى خشن و وحشى و سلب هر نوع آزادى.
- نفوذ استعمار نو، يعنى شكل نامرئى و خطرناك استعمار، چه از جنبه سياسى و چه از جنبه اقتصادى و چه از جنبه فرهنگى.
- دور نگه داشتن دين از سياست، بلكه بيرون كردن دين از ميدان سياست.
- كوشش براى بازگرداندن ايران به جاهليت قبل از اسلام و احياى شعارهاى مجوسى و ميراندن شعارهاى اصيل اسلامى: تغيير تاريخ هجرى محمدى به تاريخ مجوسى يك نمونه آن است.
- قلب و تحريف در ميراث گرانقدر فرهنگ اسلامى و صادر كردن شناسنامه جعلى براى اين فرهنگ به نام فرهنگ موهوم ايرانى.
- تبليغ و اشاعه ماركسيسم دولتى، يعنى جنبههاى الحادى ماركسيسم منهاى جنبههاى سياسى و اجتماعى آن.
- كشتارهاى بيرحمانه و ارزش قائل نشدن براى خون مسلمانان ايرانى و همچنين زندانها و شكنجهها براى متهمان سياسى.
- تبعيض و ازدياد روز افزون شكاف طبقاتى على رغم اصلاحات ظاهرى ادعايى.
- تسلط عناصر غير مسلمان بر مسلمانان در دولت و ساير دستگاهها.
- نقض آشكار قوانين و مقررات اسلامى، چه به صورت مستقيم و چه به صورت ترويج و اشاعه فساد در همه زمينههاى فرهنگى و اجتماعى.
- مبارزه با ادبيات فارسى اسلامى كه حافظ و نگهبان روح اسلامى ايران است به نام مبارزه با واژههاى بيگانه.
- بريدن پيوند از كشورهاى اسلامى و پيوند با كشورهاى غير اسلامى و احياناً ضد اسلامى كه اسرائيل نمونه آن است.
تأثیر امور رخ داده و امثال اينها در جامعه در طول نيم قرن:
- وجدان مذهبى جامعه ما را جريحهدار ساخت و به صورت عقدههاى مستعد انفجار درآورد.
- جريانهايى در جهان رخ داد كه چهره دروغين تبليغات سياسى دنياى ليبرال غربى و دنياى سوسياليست شرقى را آشكار ساخت و اميدى كه طبقات روشنفكر به اين دو قطب بسته بودند تبديل به يأس شد.
- از شهريور 1320 محققين و گويندگان و نويسندگان اسلامى توفيق يافتند كه تا حدودى چهره زيبا و جذّاب اسلام واقعى را به نسل معاصر بنمايانند.
عملکرد روحانیت
روحانيت آگاه و شجاع و مبارز ايران كه از ناهنجاريهاى گذشته رنج مىبرد و در پى فرصت مناسبى براى بپاخاستن بود، در اين شرايط بپاخاست و نسل به ستوهآمده از ناهنجاريهاى پنجاه ساله و سرخورده از غرب مآبى و شرق گرايى و آشنا به تعاليم نجاتبخش اسلام، به تمام وجود و هستى خود نداى روحانيت را لبيك گفت، و از چنين ريشههايى بود كه نهضت اسلامى ايران مايه گرفت.
شناخت ماهیت نهضت از راه شعارهايى كه به آن نهضت قدرت و حيات و حركت مىبخشد
شعارهاى اسلامى نهضت، سراسر كشور را از مركز تا دورترين دهات مرزى گرفته است. كسى به اين مردم ديكته نكرده و برايشان شعار انتخاب نكرده است. اين شعارها را مردم از اعماق ضمير اسلامى خود الهام مىگيرند. آيا در همه شعارهايى كه اين مردم از پيش خود ابتكار مىكنند، شعارى غير اسلامى ديده مىشود؟
شناخت ماهیت نهضت از راه هدفهايى كه آن نهضت تعقيب مىكند
اين نهضت چه هدفى را تعقيب مىكند و چه مىخواهد؟ آيا دموكراسى مىخواهد؟ آيا مىخواهد دست استعمار را از اين كشور كوتاه كند؟ آيا براى دفاع از آنچه امروز حقوق بشر ناميده مىشود بپاخاسته است؟ تبعيضها، نابرابريها را مىخواهد معدوم كند؟ ريشه ظلم را مىخواهد بكند؟ ماترياليسم را مىخواهد نابود سازد؟
به اجمال در پاسخ به اين پرسشها مىتوان گفت: آرى و نه. آرى، يعنى همه آن هدفها جزء اهداف نهضت است. و نه، يعنى محدود به هيچ يك از آنها نيست. يك نهضت اسلامى نمىتواند از نظر هدف محدود باشد، زيرا اسلام در ذات خود يك «كلّ تجزيه ناپذير» است و با به دست آوردن هيچ يك از آن هدفها پايان نمىپذيرد. البته اين به معنى اين نيست كه نهضت از نظر تاكتيك، برخى هدفها را بر برخى ديگر مقدم نمىدارد و مراحل وصول به هدف را در نظر نمىگيرد. مگر خود اسلام از نظر تاكتيك تدريجاًپياده نشد؟ امروز نهضت مرحله نفى و انكار و در هم كوبيدن استبداد و استعمار را مىپيمايد. فردا كه از اين مرحله عبور كرد و به سازندگى و اثبات رسيد، هدفهاى ديگرش را دنبال خواهد كرد.
اهداف کلی نهضت های اسلامی
جمله هايى كه از مولاى متقيان درباره هدفهاى اصلاحىاش، و فرزند بزرگوارش حسين عليه السلام نيز عين آن جملهها را در بيان نهضتى كه قصد آن را داشت، در عهد معاويه در جمع كبار صحابه و شخصيتهاى برجسته اسلامى در موسم و موقف حج آورده است، به طور اجمال بيانگر اهداف كلى همه نهضتهاى اسلامى است، و البته در هر دورهاى هر نهضتى يك سلسله هدفهاى فرعى و جزئى خاص خود نيز دارد.
1- نَرُدَّ المَعالِمَ مِن دينِكَ: نشانههاى محو شده راه خدا را- كه جز همان اصول واقعى اسلام نيست- بازگردانيم؛ يعنى بازگشت به اسلام نخستين و اسلام راستين؛ بدعتها را از ميان بردن و سنتهاى اصيل را جايگزين كردن؛ يعنى اصلاحى در فكرها و انديشهها و تحولى در روحها و ضميرها و قضاوتها در زمينه خود اسلام.
2- نُظهِرَ الاصلاحَ فى بِلادِكَ: اصلاح اساسى و آشكار و چشمگير كه نظر هر بيننده را جلب نمايد و علائم بهبودى وضع زندگى مردم كاملاً هويدا باشد، در شهرها و مجامع به عمل آوريم؛ يعنى تحولى بنيادين در اوضاع زندگى خلق خدا.
3- يَأمَنَ المَظلومونَ مِن عِبادِكَ: بندگان مظلوم خدا، از شر ظالمان امان يابند و دست تطاول ستمكاران از سر ستمديدگان كوتاه شود؛ يعنى اصلاحى در روابط اجتماعى انسانها.
4- تُقامَ المُعَطَّلَةُ مِن حُدودِكَ: مقررات تعطيل شده خدا و قانونهاى نقض شده اسلام بار ديگر بپا داشته شود و حاكم بر زندگى اجتماعى مردم گردد؛ يعنى تحولى ثمربخش و اسلامى در نظامات مدنى و اجتماعى جامعه.
رمز موفقیت حداکثری
هر مصلحى كه موفق شود اين چهار اصل را عملى سازد به حداكثر موفقيت نائل آمده است:
1- افكار و انديشهها را متوجه اسلام راستين سازد و بدعتها و خرافهها را از مغزها بيرون براند
2- به زندگى عمومى از نظر تغذيه و مسكن و بهداشت و آموزش و پرورش سامان بخشد
3- روابط انسانى انسانها را بر اساس برابرى و برادرى و احساس اخوّت و همسانى برقرار سازد
4- ساخت جامعه را از نظر نظامات و مقررات حاكم طبق الگوى خدايى اسلامى قرار دهد
نتیجه گیری
بیداری خدایی طبقات مختلف جامعه موجب شد ارزشهای اسلامی به صورت هدف درآید و افراد مختلف جامعه در مقابل جریانهایی که بر ضد اسلام بود و وجدان مذهبی جامعه را جریحه دار می کرد، عکس العمل نشان دهند. شعارهای هماهنگ مردم که از درون آنها نشأت می گرفت اسلامی و نشان دهنده اعتراض عمومی به اوضاع حاکم بود. چنین وضعیتی باعث شد تمامی افراد جامعه با پیروی از مراجع عظام تقلید که رهبری نهضت را به عهده داشتند به پا خیزند و جهت احیای ارزشهای اسلامی و انسانی انقلاب کنند؛ انقلابی اسلامی و همگانی. پس وظیفه همه آحاد جامعه اسلامی است که همیشه و در همه شرایط روح خداجویی خود را بیدار کنند تا دشمن نتواند در لباس دوست به فریبکاری بپردازد و مسئولیت خواص جامعه این است که در بیدار ماندن حس خداجویی و خداپرستی طبقات مختلف جامعه تلاش مناسب بنمایند.
1.با توجه به اینکه مطالب این کتاب برای اولین بار در سال 57 مقارن با فاجعه جمعه سیاه 17 شهریور منتشر شده است هر جا استاد شهید تعبیر نیم قرن اخیر را به کار برده اند منظور ایشان نیم قرن منتهی به سال 57 می باشد.